درود
یا امام عاشقان، این هفته نمی دانستم در رحلت پیامبرمان مویه کنم یا در سوگ پیشوای ستمدیده مان امام حسن مجتبی و یا در غربت ثامن الحجج
صاحب عزای تویی ای حاضر ناپیدای دیدگان من.
سوگشان را به شما تسلیت می گویم
آتش و یکســــــره سرگرم هیاهو شده مرد
غـــرق عطشیم و آتشـی در سینه است
هرچند که انتــظارمان دیرینـــه است
هنگام اذان قنوت دسـت خالی می گفت
امیـــــد تمام عاشقــــان آدینه است
غم گرفته است دلش را که رضا گو شده مرد
مست مسـت است نه از باده انگور به زور
زلف آشفتـــه تر از ساقه هر مو شده مرد
چون کویر است خجل دست قنوتش همه شب
بی کس و چشـــم به دست حرم او شده مرد
مشت او یکســـره بسته است ندارد چیزی
پوچ پوچ است فقط دست دلش رو شده مرد
شوق شرقی به خراســـان نیازش ببرد
هنر عشق همین بوده غزلگو شده مرد
صحن عشاق همان جاست که جان می طلبد
بی سبب نیســت بباغ آمده خوشبو شده مرد
یا غریـــب الغربا حضرت عشاق مدد
ورد لبهاش فقط ضامن آهو شده مرد
شاد باشیم و به شادی دیگران بیندیشیم
بدرود